(از نوشتار"امام خمینی و مخالفان حوزوی اش"، سيدعلي موسوي بجنوردي ، ) mousavibojnordi.blogfa.com (باورقي ها را در بي دي اف مطالعه ببينيد)
1-از شبهات حکمی زاده تا فلسفه ستیزان: ...شدت علاقه امام به فلسفه و عرفان بر حوزویان
فلسفه ستیز پوشیده نبود. این در حالی بود که درس فلسفه امام خمینی چندان علنی نبود
و به طور خصوصی و کاملاً محدود برگزار می شد. تنها طلبه هایی مجاز به شرکت در این
درس بودند که امام خمینی به آنها اذن حضور داده باشد. اما مباحث جنجالی فلسفه و
عرفان اسلامی به ایجاد چالش های جدی در میان حوزویان انجامید. یکی از علمای قم حکم
تکفیر امام خمینی را صادر کرد و طلبه های ضد فلسفه نیز معاشرت با امام و خانواده
اش را تحریم کردند. آیت ا... عزالدین زنجانی اینگونه به یاد می آورد: « کسی که
امام را تکفیر کرد و کارش در حوزه قم صدا کرد، یکی از علمای زنجان بود. وی در محله
سیدان قم ساکن بود و من از او که علت را پرسیدم دستم را گرفت و گفت: این شخص می
گوید دست تو خداست! این به خاطر تصور غلطی بود که از بحث فلسفی وحدت وجود برای او
حاصل شده بود.»[2] شاید خیلی ها قضیه مشهور پیشنهاد یک روحانی
مقدس را مبنی بر آب کشیدن کوزه ای که مرحوم مصطفی خمینی از آن آب نوشیده بود شنیده
اند. این روحانی با این تفکر که فرزند امام نیز به دلیل اعتقادات فلسفی پدرش نجس
است ، دستور آب کشیدن کوزه را داده بود... با تعطیلی درس فلسفه امام ، دعواها بر
سر اندیشه های فلسفی عرفانی ایشان فروکش کرد... بعدها آیت ا... العظمی بروجردی هم
با تدریس علنی و گسترده فلسفه مخالفت کرد. [خمینی در پیام منشور روحانیت
برای خواص انقلاب به این جریان اشاره می کند: « در مدرسه فيضيه فرزند خردسالم ، مرحوم مصطفى
از كوزهاى آب نوشيد. كوزه را آب كشيدند چرا كه من فلسفه مىگفتم. ترديدى ندارم
اگر همين روند ادامه مىيافت، وضع روحانيت و حوزهها ، وضع كليساهاى قرون وسطى
مىشد كه خداوند بر مسلمين و روحانيت منت نهاد و كيان و مجد واقعى حوزهها را حفظ
نمود!!» آیا حاکمیت سیاسی روحانیت بیشتر به کلیساهای قرون وسطی شباهت دارد یا
پایبندی به سنت دیرین عدم حاکمیت آن؟! ضمناً سبب آب کشیدن کوزه فراتر از مسأله
تدریس فلسفه بود زیرا خمینی در حوزه علمیه به "کمونیست" مشهور بود!
همچنین باید خاطرنشان ساخت که فلسفه (كه ريشه هاي آن عمدتاً از فلسفه يونان قديم و
آراي حكماي ايشان است) مورد مذمت امامان شیعه قرار گرفته است و از پرداختن به آن
نهی فرموده اند. به عنوان نمونه در كتاب مستدرك الوسائل ، امام حسن عسکری (ع) در
حديثي درباره مردم آخرالزمان مي فرمايند: « و علمايشان شريرترين خلق خدا در
زمین هستند و به فلسفه و تصوّف تمایل دارند.»]
2- مخالفان طرح اصلاح حوزه: امام و دوستانش از
همان اوایل ورود آیت ا... العظمی بروجردی به قم ، ایشان را به پیگیری طرح اصلاح
حوزه ترغیب کردند.اما طولی نکشید که همه رشته های اصلاح طلبان حوزه پنبه شد و زعیم
حوزه قم به این تلاش ها بدبین گشت. مرحوم حجت الاسلام علی دوانی که از طلاب فعال
آن روزگار بوده است در این باره نوشته که پس از عقب نشینی آیت ا... بروجردی ، امام
خمینی به همراه مرحوم آیت ا... شیخ مرتضی حائری یزدی و دیگر اعضای هیأت مصلحین
حوزه نزد وی می روند تا علت را جویا شوند. در خلال مذاکرات، ناگهان آیت ا...
بروجردی می گوید:« از کجا بدانم که می خواهید اصلاح کنید؟! آقا مرتضی حائری با
عصبانیت می گوید آقا یعنی ما مفسد هستیم؟! پدر من حوزه ای به آن خوبی تشکیل داد و
ما مفسد هستیم؟! این را می گوید و عمامه اش را به زمین می زند. با دخالت یکی از
اطرافیان آقای بروجردی ، روح ا... خمینی هم استکان چایش را که در دست داشته به
دیوار می کوبد که می شکند. آقای بروجردی بلند می شود به اندرون می رود. آنها
هم برخاسته از خانه خارج می شوند و همه چیز به حال اول باقی می ماند.»[3] پس از این واقعه ، امام خمینی برای همیشه
ارتباطش را با بیت آیت ا... بروجردی محدود کرد و سکوت پیشه نمود.[4]
3- کار فرهنگی یا مبارزه سیاسی؟ پس از درگذشت آیت ا... العظمی بروجردی در
فروردین سال ۱۳۴۰، مرجعیت در قم بین سه قطب این حوزه تقسیم شد. سنت گرایان حوزه
تحت مرجعیت آیت ا... سید محمد رضا گلپایگانی در آمدند و به حرکت آرام خود ادامه
دادند. نواندیشان حوزه نیز از مرجعیت دو تن از استادان عالی حوزه حمایت می کردند.
گروهی که چندان با حکومت پهلوی سر ستیز نداشتند و کار فرهنگی را ترجیح می دادند ،
مرجعیت آیت ا... سید کاظم شریعتمداری را پشتیبانی می کردند و مؤسسه ای به نام "دارالتبلیغ
اسلامی" را به راه انداختند. گروه دیگر نیز که خواهان مبارزه جدی با
حکومت پهلوی و اولویت کار سیاسی بودند ، با انحرافی دانستن تشکیلات دارالتبلیغ ،
گرد امام خمینی جمع شدند و رقابتی طولانی و دشوار با دو گروه دیگر را آغاز کردند.
حامیان امام خمینی از همان زمان ، تشکیلاتی را بنا نهادند که "هیأت مدرسین"
و بعدها "جامعه مدرسین حوزه علمیه قم" نام گرفت و دربرگیرنده استادان و
روحانیون برجسته و مهمی بود که افکار انقلابی امام را پذیرفته بودند. همین تشکل
بود که در سال ۱۳۶۱ آیت ا... شریعتمداری را از مرجعیت خلع کرد. مخالفت امام
خمینی با دارالتبلیغ ، گروه بندی حوزه را وارد مرحله جدی تری کرد و واکنش هایی را
در پی داشت. مرحوم آیت ا... احمدی میانجی از مؤسسین جامعه مدرسین به یاد می آورد
که وقتی مخالفت امام با تشکیلات دارالتبلیغ را برای مرحوم آیت ا... العظمی سید
هادی میلانی در مشهد بازگو کرده بود، از این مرجع تقلید شنیده که: آقای خمینی به
کار آقای شریعتمداری چه کار دارد؟[5]
در این میان علامه طباطبایی به دلیل روابط
حسنه اش با حضرات آیات امام خمینی و شریعتمداری سعی فراوانی داشت تا این اختلافات
فروکش کند. وی در نامه ای که به آیت ا... العظمی میلانی نوشته، درباره تلاش هایش
گزارشی داده است: « در خصوص اختلافات مربوط به دارالتبلیغ باید عرض کرد که این
مسأله یکی از مسائل بغرنج این حوزه قرار گرفته و تاکنون راه حلی حقیقی برایش پیدا
نشده است و کسان زیادی که به منظور جمع کلمه با آقایان وارد مذاکره شده اند با
شکست مواجه گشته اند و اغلب واردین ، صورتاً هم اگر نباشد معنیاً با آقای
شریعتمداری موافقند و حجت آقای خمینی را قانع کننده نمی دانند. [می بینیم که چگونه خمینی که مرجعیت
ساختگي اش را مرهون آیت ا... شریعتمداری است با همردیف دانستن خود با او، به رقابت
و مخالفت با وی برخاسته است!! ضمناً دليل
اصلي مخالفت خميني با دارالتبليغ اين بود كه وي به سبب اغراض و اهداف سياسي اش ،
مايل بود تا همه حول او گرد آيند.] هفته گذشته آقای انگجی قم مشرف شده ، با هر دو آقا ملاقات
کرد که در بعضی از آنها بنده نیز شرکت داشتم. به جایی نرسید و ناچار تاکنون به عرض
عالی رسانیده اند. این مدت که بنده مراجعت کرده ام جز یک مباحثه به هیچ کاری
نرسیده ام ، به طور مداوم منزل ما تردد است. چند مرتبه تا کنون با آقایان ملاقات و
مذاکره کرده ام ، نتیجه ای نبخشید... عده یی از هواخواهان هر یک از آقایان می
خواهند مرجع خود را رئیس منحصر به فرد قرار دهند و در این راه از هیچ گونه تحریک و
دسیسه و ایجاد اختلاف فروگذاری نمی کنند.»[6] شاید مهم ترین جلوه تضاد و تقابل جریان های
حامی امام خمینی با مرحوم آیت ا... شریعتمداری در دیدار پرچالش آقایان منتظری و
هاشمی رفسنجانی با آقای شریعتمداری نمود یافت که هر دو نفر آن را روایت کرده
اند.[7]
4- قم در برابر نجف: با تبعید امام خمینی به
ترکیه و سپس عزیمت ایشان به عراق ، جبهه های جدیدتری در برابر منش عملی ایشان
گشوده شد و حوزه نجف نیز به جمع منتقدان افزوده گشت... مرحوم حجت الاسلام سید
احمد خمینی نیز درباره دلایل موافقت حکومت پهلوی با عزیمت امام به نجف نوشته است:«
فشار افکار عمومی و اعتراضات مردم و علما، مشکلات دولت ترکیه در نگهداری و و کنترل
فعالیت های امام با توجه به جو مشابه ایران و ترکیه و از این دو مهم تر وضع نجف و
سکون و رکود حاکم بر فضای حوزه آن دیار از جمله عوامل اصلی تبعید بودند. رژیم می
پنداشت که با تبعید امام به عراق... بدون
نیاز به مراقبت های مستقیم ، وضعیت حوزه نجف مانع طبیعی و مهم برای محدود کردن
فعالیت امام می باشد... امام خمینی خود در آثارش از سختی های شرایط حوزه نجف بارها
به تلخی یاد کرده اند.»[8] سید احمد
خمینی در دیگر نوشته ها و سخنان خود از فضای سنگینی که در نجف وجود داشت سخن گفته
است: « مقدس نمایان متحجر در نجف به امام نسبت تارک الصلاة دادند... آنها کتاب
ها و اعلامیه های امام را که با هزاران مشکل تهیه می شد به بهانه توزیع در بصره و
شهرهای عراق و ایران، توسط افراد نفوذی و ظاهرالصلاح می گرفتند و داخل چاه یا
رودخانه ها می ریختند... شاید این جمله امام در این زمینه گویاترین باشد که در
لحظه ترک نجف فرمود: « خدا می داند در این مدت از دست اهل اینجا چه کشیدم؟!»[9] تلاش های منتقدان و مخالفان امام در نجف به
همین محدود نشد و علاوه بر نادیده گرفتن ایشان از سوی برخی ، اقداماتی نیز برای از
رونق افتادن درس خارج امام در نجف در جریان بود. مرحوم آیت ا... سید عباس خاتم
یزدی – که از اعضای اصلی حلقه نزدیکان و شاگردان مهم امام در نجف بود – از مرحوم
آیت ا... سید محمد روحانی به عنوان شاخص ترین کسانی یاد می کند که تلاش های او
برای کاهش تعداد طلاب شرکت کننده در درس امام مؤثر واقع شد.[10] فضای
رقابتی حوزه های علمیه عراق (نجف و کربلا) تا حدودی توانست حاشیه امنی برای امام
ایجاد کند[11] و ایشان
با برخوردهای محترمانه ای که با دیگر بزرگان عراق داشت ، مانع از تشدید اختلافات
می شد. با این حال تحریکات رژیم شاه از یک سو و تندروی های برخی از طلاب انقلابی
حامی امام سبب می شد که گاهی تنش هایی در سطوح عالی حوزه پیش آید. جعل سند علیه
مرحوم ایت ا... سید محمد روحانی – که از برجسته ترین شاگردان مرحوم آیت ا...
العظمی خویی و از علمای برجسته نجف بود – به منظور وابسته جلوه دادن وی به رژیم
پهلوی ، یکی از اقدامات غیر اصولی و تندورانه برخی طلاب انقلابی بود که بر تیرگی
روابط جریان انقلابی حامی امام با بزرگان نجف افزود.[12] با درگذشت آیت ا... العظمی حکیم که او هم
چندان گرایشی به منش سیاسی امام خمینی نداشت[13] تلاش ها برای تثبیت مرجعیت امام خمینی و آیت
ا... العظمی سید ابوالقاسم خویی منجر به شکل گیری رقابتی سنگین در نجف شد. گرایش
برخی از بزرگان و فعالان حوزوی آن روزگار همچون آیت ا... سید محمد باقر صدر و امام
موسی صدر به سمت آیت ا... خویی ، باز هم بر مرزبندی ها افزود و با وجود تلاش های
امام در جهت تلطیف اوضاع ، خود به خود بر اختلافات افزوده می شد. از سوی دیگر با تشدید فعالیت های سیاسی امام در سال های
۱۳۵۶ و ۱۳۵۷، علمای محتاط و سیاست گریز نجف زاویه های بیشتری با امام پیدا می
کردند و تلاش های معتمدینی چون مرحوم شیخ نصرا... خلخالی هم سودی نداشت... قوی
ترین جریان های نجف که آیت ا... العظمی خویی و آیت ا... شیخ حسین حلی آنها را
نمایندگی می کردند، با امام از نظر مبانی فقهی و رفتار سیاسی سازگاری چندانی
نداشتند و امام نیز متقابلاً منتقد آنها بود. [می بینیم که چگونه علمای شیعه با تفکرات
وی مخالف بوده اند. خمینی مباحث کتاب "مبانی [بدعت] ولایت فقیه" خود را
در نجف رونمایی کرده بود که به خاطر آن مستوجب تکفیر بود ، اما به سبب ازدحام
اراذل و اوباش از میان معممان گرد او و حمایت پنهان استعمار ، علما توان برخورد
شایسته با او را نداشتند. خمینی در پیام منشور روحانیت درباره مخالفت روحانیت سنتی
با ایدئولوژی و بدعت خود می گوید: « در
شروع مبارزات اسلامى اگر مىخواستى بگويى شاه خائن است ، بلافاصله جواب مىشنيدى
كه شاه شيعه است... خوندلی كه پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است هرگز از
فشارها و سختیهای ديگران نخورده است. وقتى شعار جدايى دين از سياست جا افتاد و
فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احكام فردى و عبادى شد و قهراً فقيه هم مجاز
نبود كه از اين دايره و حصار بيرون رود و در سياست و حكومت دخالت نمايد... ترويج
تفكر « شاه سايه خداست» و يا با گوشت و پوست نمىتوان در مقابل توپ و تانك ايستاد
و اينكه ما مكلف به جهاد و مبارزه نيستيم و يا جواب خون مقتولين را چه كسى مىدهد
و از همه شكنندهتر ، شعار گمراه كننده حكومت قبل از ظهور امام زمان باطل است و
هزاران « إن قُلت» ديگر ، مشكلات بزرگ و جانفرسايى بودند كه نمىشد با نصيحت و
مبارزه منفى و تبليغات جلوى آنها را گرفت؛ تنها راه حل ، مبارزه و ايثار خون بود
كه خداوند وسيلهاش را آماده نمود(!) علما و روحانيت متعهد سينه را براى مقابله با
هر تير زهرآگينى كه به طرف اسلام شليك مىشد آماده نمودند و به مسلخ عشق
آمدند...در آن زمان روزى نبود كه حادثهاى نباشد. ايادى پنهان و آشكار آمريكا و
شاه به شايعات و تهمتها متوسل شدند حتى نسبت تارك الصلاة و كمونيست و عامل
انگليس به افرادى كه هدايت مبارزه را به عهده داشتند مىدادند. واقعاً روحانيت
اصيل(!) در تنهايى و اسارت خون مىگريست... همه اينها نتيجه نفوذ بيگانگان در
جايگاه و در فرهنگ حوزههاست(!) و برخورد واقعى هم با اين خطرات بسيار مشكل و
پيچيده است.»(صحيفه امام ، جلد21، ص: 282)]
آیت ا... خاتم یزدی
به یاد می آورد که امام تنها دو بار از مراجع نجف علناً گلایه کرد و هر دو بار نیز
گلایه وی متوجه آیت ا... خویی بود.[14] بین
جریان وابسته به شهید آیت ا... سید محمد باقر صدر که به حزب الدعوه مشهور بود با
حامیان امام خمینی نیز اختلافاتی وجود داشت که هنوز هم پابرجاست و حتی ده سال
پیش در جریان انتصاب آیت ا... هاشمی شاهرودی به ریاست قوه قضائیه این اختلافات سر
باز کرد و آیت ا... یوسف صانعی و حجت الاسلام محتشمی پور علناً با این انتخاب به
دلیل حضور فعال آیت ا... هاشمی شاهرودی در حلقه حزب الدعوه انتقاد کردند. در
خاطرات علی اکبر محتشمی پور که از طلاب انقلابی عصر حضور امام در نجف بوده است ،
می توان شواهد فراوانی از این اختلافات را پیدا کرد. دیگر مشکل طلاب انقلابی حامی امام در نجف با
جریان وابسته به آیت ا... سید محمد شیرازی و کربلایی ها بود. با وجودی که
مرحوم آیت ا... شیرازی هنگام ورود امام به کربلا استقبال بسیار خوبی از ایشان به
عمل آورد ، اما پس از رحلت آیت ا... العظمی حکیم و طرح مرجعیت آیت ا... شیرازی از
سوی کربلایی ها این روابط تیره و سرد شد... اما دامنه این سردی و تیرگی به انقلابی
های نجف هم رسید و تبعات آن تا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران هم ادامه داشت و
هنوز هم این تنش ها پابرجاست. امام در دوران اقامت در نجف فقط با نجفی ها رو به رو
نبود ، بلکه حوادث ایران و اختلافات باسابقه دوره حضور ایشان در قم هنوز هم
پیامدهای خود را در داخل و خارج کشور نشان می داد. در این دوران دو مسأله جنجالی
کتاب شهید جاوید و آثار دکتر شریعتی توانسته بود اختلافات جدی میان طیف حامی امام
با دیگر علمای قم ایجاد کند. نویسنده کتاب شهید جاوید از حامیان و شاگردان مهم
امام بود و این کتاب نیز نزدیکی فکری زیادی با اندیشه های امام داشت. [صالحی نجف آبادی ، نویسنده این کتاب
، با چشم پوشی از تمامی اخبار و احادیث متقن از پیامبر (ص) درباره شهادت امام حسین
(ع) در کربلا ، مدعی شده که امام حسین (ع) بدون آگاهی از سرنوشتشان ، تنها به
منظور تلاش برای تشکیل حکومت به سوی کوفه حرکت نمودند! البته این نوع تفکر وی تعجب
انگیز نیست زیرا نظر استادش خمینی نیز همین بود.] دکتر شریعتی
نیز توانسته بود با درخشش خود بسیاری از طلاب انقلابی حامی امام را جذب کند. ولی
امام که از عواقب هرگونه موضع گیری به سود یا زیان این دو نویسنده آگاه بود ،
اگرچه تلویحاً مواضع خود را بیان می کرد ، اما از هرگونه حمایت یا محکومیت علنی
پرهیز کرد و نشان داد که به خوبی از تدبیر اوضاع برمی آید. پرواضح بود که هرگونه
حمایت امام از دکتر شریعتی یا آیت ا... صالحی نجف آبادی می توانست شدیدترین شکاف
ها را در حوزه های علمیه ایجاد کرده و کار را بر انقلابیون دشوارتر کند. [نویسنده اینجا یا اطلاع کافی ندارد
و یا مغرضانه می گوید.خمینی از کتاب "شهید جاوید" علناً دفاع کرده بود. ضمناً
خاطرنشان مي سازد که تیراژ کتابهای علی شریعتی در دوره صدارت شریف امامی به یک
میلیون رسید و این آثار بود که خمیرمایه انقلاب را تشکیل داد. شریعتی حرف نو می زد
و خمینی که خود نیز حرفی نو از نوع دیگر داشت و هر نوع سنت شکنی را زمینه ساز بدعت گذاری آینده خود می دانست هیچ گاه با وی
مخالفت نکرد. پس از استفاده از آثار شریعتی در انگیزش جوانان برای انقلاب ، او كه
صاحب تز "اسلام منهاي روحانيت" بود حدود یک سال پیش از پیروزی انقلاب در
لندن کشته شد زیرا یکی از موانع جدی بر سر راه حکومت روحانیت به شمار می رفت.] با خروج امام از
عراق و عزیمت ایشان به پاریس، آثار مرزبندی های دوران ۱۳ ساله حضور امام در نجف
پایان نیافت و با ابعاد دیگری به ایران و حکومت جدید منتقل شد. حامیان آیت ا... خویی و آیت ا... شیرازی در کنار حامیان آیت
ا... شریعتمداری مرزبندی خود را با اندیشه های امام حفظ کردند... [براي آگاهي
از ميزان تضاد ايدئولوژي خميني با تفكر علماي بزرگ تشيع ، تيتر "آسيبهاي حکومت
فقيهان" را مطالعه
نماييد.]
[8]- کوثر (مجموعه سخنرانی های امام خمینی) ، جلد۱، مقدمه از احمد خمینی، ص ۳۱ مقدمه ، نشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار
امام خمینی