پس از شورش و آشوب 15 خرداد 42 و بازداشت خميني
و شایعاتی مبنی بر احتمال اعدام وي [که البته مطلبی بی اساس بود زیرا او
آشکارا تحت حمایت دولت انگلستان بوده و
شاه قادر به برخورد شایسته با وی نبود] نزديكانش به مظفر بقايي متوسل شدند تا چاره اي
بيانديشد. به بقايي گفته شد كه خميني از پنج آيت ا... العظمي (از آيت ا... حائري
تا آيت ا... بروجردي) اجازه اجتهاد دارد. بقايي پيشنهاد داد كه ابتدا آن اجازه
نامه ها در يك جزوه كوچك چاپ و منتشر شود و سپس به سبب شهرت و محبوبيتي كه خميني
به سبب مخالفت با شاه كسب كرده وي به عنوان مرجع تقليد معرفي گردد. اما در
هنگام اجراي اين طرح، معلوم شد كه خمينی
از هيچ آيت الله العظمايی اجازه اجتهاد نداشته است! طرفداران خميني به سركردگي حسينعلي منتظري
بالاخره با تلاش فراوان و التماس موفق شدند از دو نفر از مراجع تقليد قم از جمله آيت ا... شريعتمداري و
آيت ا... مرعشي تأييد مرجعيت بگيرند. منتظری می نویسد: « من متن تلگرافی را خواندم که از آقای خمینی به عنوان آیتا...
و مرجع عالیقدر تقلید نام برده بودم، یکی از آقایان گفت: ایشان که مرجع تقلید نیست
، چه کسی از ایشان تقلید میکند؟ گفتم من
از ایشان تقلید میکنم پس ایشان مرجع
تقلید است!» اما
مراجعي چون آيت ا... سيد محمدرضا گلپايگاني كه بالاتر از ديگران محسوب مي شده (و
پس از فوت آيت ا... بروجردي، مردم وي را براي اقامه نماز وي برده بودند) و آيت
ا... سيد احمد خوانساري (استادِ خميني) حاضر به تأييد مرجعيت خميني نشدند.
[حسینعلی منتظري كه از وي به عنوان ايدئولوگ معاصر نظريه ولايت فقيه ياد مي شود به
پست قائم مقامي خمیني رسيد ، اما به سبب ظلم ها و خرابکاری ها زبان به انتقاد گشود
و به همين سبب مبغوض گشته و از قائم مقامي خلع گرديد. وي به خطاي اجتهادي خود
درباره نظريه ولايت فقيه اعتراف كرده و از اقدامات خود ابراز پشيماني نمود.]
پس از صدور اين
تأييدنامه هاي التماسي مبني بر اجتهاد و مرجعيت خميني ، سرلشگر حسن پاكروان آنها
را نزد شاه برد و در طي مذاكراتي ، موجبات آزادي خميني را فراهم آورد. وي كه پيش
از آن موجبات انتقال خميني از زندان به خانه مرفهي در قيطريه را فراهم ساخته و در
تمام مدت بازداشت وي حداكثر كوشش را در جهت تأمين وسائل رفاه و آسايش او به عمل
آورده بود ، پس از انقلاب پاداش خدمات خود را به تمامي دريافت كرد يعني در تاريخ
22 فروردين 1358 به دستور خميني اعدام گرديد! آيت ا... شريعتمداري نيز که برای
نجات خمینی بعد از غائله خرداد 42 با سفر به تهران وی را به عنوان مرجع معرفی کرده
بود مزد خود را به تمامی دريافت كرد. وي به سبب مخالفت با اصل ولايت مطلقه فقيه
قرباني يك توطئه شوم گرديد و به اتهام آگاهي از كودتا عليه نظام ، سلب مرجعيت شده ،
مورد توهین و ضرب و شتم قرار گرفته و در حصر خانگي در حالي كه بيمار بود و اجازه
ورود طبيب به خانه وي داده نمي شد از دنيا رفت. آيت ا... منتظري در خاطرات خود از
منبعي موثق جريان ريختن مواد منفجره در چاهي در نزديكي اقامتگاه خميني و كودتا
عليه نظام را توطئه اي براي برخورد شديد با آيت ا... شريعتمداري عنوان مي كند. آيت
ا... شريعتمداري ميليونها مقلد در ايران و خارج از ايران داشت و مخالفتش با ولايت
مطلقه فقيه براي خميني قابل تحمل نبود. منتظري كه زماني شخص دوم نظام پس از خميني
بوده است مي گويد كه اطلاع موثق دارد كه احمد خميني در زندان به ديدار قطب زاده
رفته و به او گفته است كه براي مصلحت نظام در تلويزيون اقرار كند كه قصد قتل امام
و كودتا به نفع آيت ا... شريعتمداري را داشته است ، و بعد امام او را عفو مي كند.
وي مطابق توصيه احمد خميني عمل كرد اما سپس اعدام گرديد! آيت ا... منتظري كه
بيشترين نقش را در ماجرای تأییدنامه های التماسی ايفا كرده بود نيز مورد اهانت
قرار گرفت و از قائم مقامي خلع گرديد. دكتر مظفر بقايي نيز كه مبتلا به ديابت بود
در سال 1365 در كرمان بازداشت و به تهران اعزام شد و تحت شكنجه قرار گرفت. به
راستی چرا خمینی اصرار داشت تا با هرکه با او نیکی کرده بود این گونه معامله کند؟ بنا
بر اظهارات مرتضی پسندیده: « هنگامي كه در اثر پيگيري شاكيان ، پرونده اي
در مراجع انتظامي و قانوني براي خمینی تشكيل مي شد، همواره با نفوذ صدرالاشراف كه
بعدها به وزارت دادگستري و رياست مجلس سنا رسيد نجات مي يافت ، اما پس از اين كه
به قدرت رسيد تا توانست به نوادگان او صدمه زد و حتي دستور داد دكتر جواد صدر و
پسر و عروسش را به زندان افكنده و حد بزنند زيرا نمي خواست كسي بداند يا باور كند
كه خانواده ما مدتي جيره خوار آنان بوده است.» کبر و غرور این مدعی الوهیت [بطوری
که اشاره خواهد شد] اجازه نمی داد که بتواند لطف و منت کسی را نسبت به خود تحمل
نماید و اگر کسی به او کمکی می کرد ، می باید با معدوم ساختن وی ، صورت مسأله را
پاک نماید!